وقتی از خانه شهیدان سروری بیرون آمدیم با برادر شهیدان سروری همراه شدیم وبه طرف خانه شهید غلامحسین نورآبادی حرکت کردیم.

خانه شهید نورآبادی در همین محله و  نزدیک به خانه شهیدان سروری بود . وقتی وارد خانه شدیم با پیرمرد وپیرزنی رو برو شدیم که چهره های معصومشان انسان را شرمنده می کرد و خانه خشت وگلی که حکایت از ساده زیستی این خانواده شهید داشت . 

یک چیز خیلی فکر مرا مشغول کرده بود اینکهسر در خانه عکسی  از شهید مشاهده نمی شد،علتش رانمیدانم ولی خیلی عجیب بود.

آثاری از عکس یا بوفه قدیمی هم ندیدم.

که  باید دراین مورد با مسولین شهر صحبت کنیم .

وقتی وارد اتاق شدیم ونشستیمبعد ازمراسمات معمولمثل خواندن قرآن و...از پدر شهیدخواستیمبرایمان از شهیدش بگوید.

که پدر شهید از نحوه اعزام فرزندش به سربازی و شهادت ومفقود شدنش گفت.

مادرشهید در اتاق کناری بودند که ما از ایشان خواهش کردیمتا لحظه ای را در محضر این مادربزرگوار  باشیم.

از ایشان درخواست کردیم  از خصوصیات فردی واجتماعی شهیدش در دوران حیات برای ما بگوید

میگفت:" خیلی انقلابی بود،

قبل از انقلاب به قم وبه دیدار علماوروحانیون مبارز میرفت .

یک بار به او گفتم غلام حسین تورا به علما وآخوند ها چکار؟

گفت: من فقط اینها را دوست دارم.

ووقتی میرفت قم از آنجا رساله واعلامیه می آورد ودر شهر پخش میکرد که میگفتم: آخر، کاردست خودت وما خواهی داد .

میگفت: نترس مادر ،کسی کار به شما ندارد.

بعد هم که انقلاب پیروز شد وجنگ شروع شد، رفت سربازی.

دیر به دیر می آمد مرخصی، سعی میکرد بیشتر در منطقه باشد.

همیشه دوستانش یک هفته زود تر می آمدند، وقتی هم می آمد، دوستانش برای دیدنش می آمدند ومن از آنها پذیرایی میکردم، وقتی برای پذیرایی دیر میکردم به من میگفت: چرا از بعضی ها دیرتر پذیرایی میکنی؟ همه را به یک چشم ببین مادرم.

خیلی با مردم وفامیل وهمسایگان مهربان بود وبه آنها عشق می ورزید.

ماه رمضان ها هرشب در همین مسجد محل دعای سحر می خواند وبه مداحی علاقه زیادی داشت.

در ایام جوانی خیلی ساده زیست بود ودیر به دیر لباس برای خودش میخرید برای کسب درآمد قالی بافی هم میکرد.


عاشق شهادت بود ومیگفت: من میروم  وشهید میشوم."

حرفهای مادر شهید که تمام شد،من از دوستان خواستم  که بهتر است در خانه ی این شهید که از مادحین هم بوده، ذکر توسلی هم  بشود،

دوتن از بچه های مدافع حرم که از سربازان گمنام حضرت زینب سلام الله علیها از شهر ما هستند وتازگی از سوریه برگشتند در جمع ما بودند، یکی از آنها باخاطره ای از حرم حضرت زینب وحال وهوای زیارتشان در اولین روز ورودشان درشام وزیارت حرم حضرت رقیه سلام الله علیها شروع کرد وچون ایشان مداح هم بود ،دلهای ما را تا آستان قدسی این سه ساله پرواز داد.

این دیدار نیز همچون دیدار های گذشته خیر و برکت زیادی داشت و در پایان قسمتی از زندگینامه شهید را برایتان آورده ایم:

غلام حسین نور آبادی متولد سال 1338 پس از اخذ مدرک دیپلم عازم خدمت مقدس سربازی شد و در عملیات رمضان سال60 به درجه رفیع شهادت نائل گردید و گویا خدا هم تمام وجود او را برای خود می خواست که حتی جسم پاکش هم دیگر به سمت خانواده بازنگشت.

اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک