آخرین مرحله از زندگی مادی ابراهیم هادی(قهرمان کانال کمیل) به صورت یک کلیپ صوتی بسیار زیبا تقدیم می شود...
برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم...
مداحی شهید هادی برای حضرت زهرا سلام الله علیها
به منطقه سومار رفتیم. به هر سنگری سر میزدیم، از ابراهیم میخواستند که برای آنها مداحی کند و از حضرت زهرا(س) بخواند. شب بود. ابراهیم در جمع بچههای یکی از گردانها شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند .آنها چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد.
ابراهیم عصبانی شد و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین
خیلی بی تاب و ناراحت بود. پرسیدم چیزی شده؟ ابراهیم با ناراحتی گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی، تو راه برگشت، درست در کنار مواضع دشمن ماشاءالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقیها تیراندازی کردند. ما هم مجبور شدیم برگردیم عقب.
هوا که تاریک شد حرکت کرد. نیمه های شب هم برگشت خوشحال و سرحال. مرتب فریاد می زد: امدادگر، امدادگر سریع بیا ماشاءالله زنده است.
بچه ها خوشحال بودند اما ابراهیم گوشه ای نشسته بود به فکر. کنارش نشستم.
چند ماه از پیروزی انقلاب گذشت یکی از دوستان به من گفت: فردا با ابراهیم بروید سازمان تربیت بدنی رئیس سازمان آقای داوودی با شما کار دارد.
فردا صبح آدرس گرفتیم و رفتیم سازمان. رئیس به من و ابراهیم گفت: مسؤلیت بازرسی سازمان را برای شما گذاشتهایم. ما هم پس از کمی صحبت قبول کردیم. از فردای آن روز کار ما شروع شد.
صبح یک روز ابراهیم وارد دفتر بازرسی شد و سؤال کرد چه کارمیکنی؟ گفتم: هیچی دارم حکم انفصال از خدمت میزنم.
خلاصه ای از ایام انقلاب
ابراهیم از همان کودکی عشق خاصی نسبت به امام داشت و در سالهای قبل از انقلاب این ارادت به اوج خود رسید.
صبح جمعه بود. در سال 56 هنوز خبری از درگیری های انقلاب نبود. با چند نفر از دوستان از جلسه ای مذهبی در میدان شهدا به سمت خانه بر می گشتیم. ابراهیم شروع کرد برایمان از امام تعریف کردن. بعد هم با صدای بلند فریاد زد: "درود بر خمینی"