پایگاه رسانه ای هیات شهدای گمنام آران و بیدگل

پاتوق فرهنگی جوانان، طلاب و دانشجویان

۱۹ مطلب با موضوع «شهدا :: ابراهیم سلام» ثبت شده است

علمدار کمیل


آهنگ زیبای حامد زمانی در وصف شهید هادی
دریافت

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! (کانال کمیل-کلیپ صوتی)

ابراهیم، سلام! (کانال کمیل-کلیپ صوتی)

آخرین مرحله از زندگی مادی ابراهیم هادی(قهرمان کانال کمیل) به صورت یک کلیپ صوتی بسیار زیبا تقدیم می شود...

برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم...

 

 

دریافت

 
و تصویری منتشر شده توسط عراق که بسیار شبیه به شهید هادی است
 
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! (فکه آخرین میعاد)

ابراهیم، سلام! (فکه آخرین میعاد)

 نیمه شب بود که آمدیم مسجد. با بچه ها خداحافظی کرد. بعد هم رفت خانه. از مادرش هم خداحافظی کرد. صبح زود هم راهی منطقه شدیم.

رسیدیم اردوگاه لشکر در شمال فکه. بچه ها با شنیدن بازگشت ابراهیم خیلی خوشحال شدند. همه به دیدنش می آمدند. حاج حسین هم آمد. از اینکه ابراهیم را می دید خیلی خوشحال بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! (معجزه اذان)

ابراهیم، سلام! (معجزه اذان)

                            اذان زیبای شهید هادی
 

دریافت

در سال 60 بود. عملیات مطلع الفجـــر به بیشتر اهداف خود دست یافت. بیشتر مناطق اشغال شده آزاد شده بود.
ابراهیم مسئول جبهه میانی عملیات بود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1

ابراهیم، سلام! (نگو نمی خوانم)


        مداحی شهید هادی برای حضرت زهرا سلام الله علیها

 

به منطقه سومار رفتیم. به هر سنگری سر می‌زدیم، از ابراهیم می‌خواستند که برای آن‌ها مداحی کند و از حضرت زهرا(س) بخواند. شب بود. ابراهیم در جمع بچه‌های یکی از گردان‌ها شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند .آن‌ها چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد.

ابراهیم عصبانی شد و گفت: من مهم نیستم، این‌ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! (شهدای گمنام، مهمانان ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها)

ابراهیم، سلام! (شهدای گمنام، مهمانان ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها)

   

 

 "شهید گمنام،سلام" تقدیم به شهید گمنام،شهید ابراهیم هادی

قبل از اذان صبح بر گشت. پیکر شهید هم روی دوشش بود. برگه مرخصی را گرفت و بعد از نماز با پیکر شهید حرکت کردیم. خسته بود و خوشحال.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام (دوست)

ابراهیم، سلام (دوست)

خیلی بی تاب و ناراحت بود. پرسیدم چیزی شده؟ ابراهیم با ناراحتی گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی، تو راه برگشت، درست در کنار مواضع دشمن ماشاءالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقیها تیراندازی کردند. ما هم مجبور شدیم برگردیم عقب.

هوا که تاریک شد حرکت کرد. نیمه های شب هم برگشت خوشحال و سرحال. مرتب فریاد می زد: امدادگر، امدادگر سریع بیا ماشاءالله زنده است.

بچه ها خوشحال بودند اما ابراهیم گوشه ای نشسته بود به فکر. کنارش نشستم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! ( خاطره جالب از ایام جنگ )

ابراهیم، سلام! ( خاطره جالب از ایام جنگ )

دو ماه پس از شروع جنگ ابراهیم به مرخصی آمد. با دوستان به دیدن او رفتیم.  در آن دیدار ابراهیم از خاطرات و اتفاقات جنگ صحبت می کرد. اما از خودش چیزی نمی گفت. تا اینکه صحبت از نماز و عبادت رزمندگان شد.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
شهید گمنام1

ابراهیم سلام! (تاثیر کلام)

چند ماه از پیروزی انقلاب گذشت یکی از دوستان به  من گفت: فردا با ابراهیم بروید سازمان تربیت بدنی رئیس سازمان آقای داوودی با شما کار دارد.

فردا صبح آدرس گرفتیم و رفتیم سازمان. رئیس به من و ابراهیم گفت: مسؤلیت بازرسی سازمان را برای شما گذاشته‌ایم. ما هم پس از کمی صحبت قبول کردیم. از فردای آن روز کار ما شروع شد.

صبح یک روز ابراهیم وارد دفتر بازرسی شد و سؤال کرد چه کارمی‌کنی؟ گفتم: هیچی دارم حکم انفصال از خدمت میزنم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! ( ایام انقلاب )

ابراهیم، سلام! ( ایام انقلاب )


خلاصه ای از ایام انقلاب

ابراهیم از همان کودکی عشق خاصی نسبت به امام داشت و در سالهای قبل از انقلاب این ارادت به اوج خود رسید.

صبح جمعه بود. در سال 56 هنوز خبری از درگیری های انقلاب نبود. با چند نفر از دوستان از جلسه ای مذهبی در میدان شهدا به سمت خانه بر می گشتیم. ابراهیم شروع کرد برایمان از امام تعریف کردن. بعد هم با صدای بلند فریاد زد: "درود بر خمینی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1