این روزها حال و هوای جنگ در سوریه فرق کرده است و در حالیکه جوانان شیعه مشتاقانه برای دفاع از حریم ائمه و اسلام مبارزه می کنند و به شهادت میرسند گروهی از اهل تسنن هم مشتاقانه در گردانی به نام نبویون پا به پای این جوانان به دفاع از اهل بیت پیامبر و اسلام میپردازند.
در دیداری که با یکی از فرماندهان مجروح مدافع حرم داشتیم از جوانی سنی که سخت مشتاق شهادت بود شنیدیم.
سلمان آن جوانی است که همراه پدرش رسول برجسته کسب و کارشان را رها میکنند و راهی سوریه میشوند. او فقط چند متر با پدرش در خط مقدم جبهه مقاومت فاصله داشت که ترکش خمپاره به او اصابت کرد و به فیض شهادت رسید.
در ادامه میتوانید مصاحبه خبرگزاری تسنیم با پدر این شهید را مشاهده کنید...
السلام علیک یا زینب کبری(سلام الله علیها)
جای همگی خالی دیشب رفتیم دیدن یکی از بچه های مدافع حرم که البته از فرماندهان هم هست واز جانبازان ویادگاران دفاع مقدس که یک چشمش رو در راه دفاع از خاک وناموس و وطن از دست داده وبازهم در راه دفاع از حریم دختر مولا امیرالمومنین(علیه السلام ) مجروح شدند.
خیلی فضای دیدار زیبا شده بود...
دیدار با خانواده های شهدای گمنام(جاوید الاثر) شهرستان حال و هوای عجیبی دارد... گاهی هرچه اسرار و پیگیری میکنیم که دیداری انجام بشود نمیشود... گاهی هم که حواسمان نیست ما را به دیداری میطلبند. هر دیدار انگار پیامی تازه دارد و تلنگری لطیف...
کاروان ما این هفته در منزل سوم یعنی بیت شهید جاویدالاثر علی محمد اسماعیلیان میهمان بود. شهیدی که به همشهریانش نوید بازنگشتنش را داد و از آنها حراست از خون شهدا را خواست.
شهدای گمنام هم خودشان متفاوت اند و حال و هوای خاصی دارند هم خانواده هایشان. برایم متفاوت بود حرف پدری که می گفت نمی خواهم پسرم برگردد...