پایگاه رسانه ای هیات شهدای گمنام آران و بیدگل

پاتوق فرهنگی جوانان، طلاب و دانشجویان

۱۹ مطلب با موضوع «شهدا :: ابراهیم سلام» ثبت شده است

چرا ابراهیم سلام؟!

چرا ابراهیم سلام؟!

شاید خیلی از مخاطبای وبلاگ براشون سوال شده باشه چرا ما هر هفته خلاصه خاطرات داش ابرام رو میذاریم                         

 می تونند جوابش رو تو یه کلیپ کوتاه و خیلی زیبا از حاج آقا پناهیان بشنوند

 

 

در ضمن شما می تونید با سر زدن به قسمت طبقه بندی موضوعی داستان های گذشته ابراهیم رو بخونید

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1

ابراهیم، سلام! ( پیوند الهی )


پیوند الهی

عصر یکی از روز ها بود. ابراهیم از سر کار به خانه می آمد. وقتی وارد کوچه شد برای یک لحظه نگاهش به پسر همسایه افتاد. با دختری جوان مشغول صحبت بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1

ابراهیم، سلام! (شکستن نفس)


شکستن نفس

بخش1)

باران شدیدی در تهران باریده بود. خیابان 17شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می خواستند به آن طرف خیابان بروند اما مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهیم از راه رسید.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! (حر انقلاب)

ابراهیم، سلام! (حر انقلاب)

 داشتم تو وبلاگهای مختلف دنبال عکسی از ابراهیم هادی میگشتم که خیلی اتفاقی به خاطره ای از شهید شاهرخ ضرغام رسیدم! نمیدونم چرا ولی این خاطره خیلی به دلم نشست من تعریف های زیادی از شهید ضرغام شنیده بودم اما این خاطره حرف ها برای گفتن داشت ....(با اجازه از محضر شهید هادی):

حر انقلاب:شهید شاهرخ ضرغام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! (برتر از پوریای ولی)

ابراهیم، سلام! (برتر از پوریای ولی)

پوریای ولی (به نقل از دوست شهید)

مسابقات قهرمانی باشگاه ها بود در سال 55. نفر اول مسابقات، هم

جایزه نقدی می گرفت و هم به انتخابی کشور می رفت...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! (رفاقت با...)

ابراهیم، سلام! (رفاقت با...)

بارها میدیدم ابراهیم با بچه هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق می شد. آنها را جذب ورزش می کرد و... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! (ورزش باستانی)

ابراهیم، سلام! (ورزش باستانی)

فراموش نمی کنم یکبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشیدن لباس و مشغول خدا حافظی بودند که مردی سراسیمه وارد شد. بچه خردسالی در بغل داشت. با صدایی لرزان گفت: حاج حسن کمکم کن. بچه ام مریضه دکترا جوابش کردند. نفس شما حقه. تو رو خدا دعا کنید. بعدشروع به گریه کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! (قسمت دوم)

ابراهیم، سلام! (قسمت دوم)

ابراهیم که بود؟

مختصری از زندگی نامه شهید ابراهیم هادی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1
ابراهیم، سلام! (قسمت اول)

ابراهیم، سلام! (قسمت اول)

جوانان و نوجوانان ما در پی خوبی و خوبان عالمند و عشقشان خلل ناپذیر است...

شاید بیگانگان غباری بر رویشان نشانده باشند، اما مُحرمی کافی است تا دریای وجودشان را طوفانی کند ورشته های خصم را پنبه...

شاید بی ریش، ولی با ریشه اند...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید گمنام1